باسمه تعالي
ادبيات ميراث دار ارزش هاي اخلاقي و اجتماعي جوامع بشري سالم
مقدّمه :
جوامع بشري نيازمند عوامل پويا و مفيدي هستند كه در ارتقاء سطح شعور، فرهنگ و اخلاق افراد اجتماع مؤثّر و آنان را به سمت و سوي كمال انسانيّت راهنما باشند. يكي از نيروهاي كليدي و ارزشمند براي تحقّق اين امر، وجود اديبان و تجلّي ادبيات انسان ساز و آگاه در اجتماعات بشري است. شاعران و نويسندگان از ديرباز به اين مسؤوليّت خطير واقف بوده و در هدايت گري و رهنمود افراد جامعه نقش مهمّ و ارزنده اي را ايفا نموده و بهترين مظاهر تجلّي انديشه هاي متعالي را با زبان ادب بيان داشته اند. آنان پديده هاي شكوهمند اخلاقي و اجتماعي را به زبان شعر و ادب نمايان ساخته و عواطف و احساسات انسانها را برانگيخته و در تحوّل و دگرگوني خُلقيات انسانها مؤثّر بوده اند. آنان با شكوفايي فضيلت هاي اخلاقي به تفاهم و ايجاد محبّت بين افراد ياري نموده و در اين مسير
كوشيده اند. افلاطون به مدينه ي فاضله مي انديشد و بنياد آرمان شهر را براي انسانها پي ريزي
مي نمايد. شهري كه مردمانش تنها در پي لذايذ و مطامع شخصي و اندوختن براي خود نمي باشند. نوع دوستي و عضو يك پيكر بودن و ديگرخواهي در ميان آنان امري عمومي و رايج است و به قول سعدي شيرازي :
بنـي آدم اعضـاي يك پيكرنـد كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار دگـر عضـوها را نمانـد قـرار
در قرن صنعتي كه تكنولوژي و پيشرفتهاي سريع علوم و صنايع امري كاملاً مشهود مي باشد، ارزش هاي اخلاقي بايد همگام با پيشرفت صنعت، سير ترقّي و تعالي را بپيمايد، نه اينكه «تكنيك» انسان را از معنويّت و اصول اخلاقي دور ساخته و او و زندگيش را به صورت ماشين و زندگي ماشينيسم مبدّل سازد.
انسانها بايد بين زندگي صنعتي و ارزش هاي اخلاقي تعديلي برقرار سازند و فضيلت هاي معنوي انساني خود را اعتلا بخشيده و آنها را از دست ندهند. سهراب سپهري با توجّه به اين نكته اين چنين مي سرايد :
كار ما شايد اين است
كه ميان گل نيلوفر و قرن
پي آواز حقيقت برويم
ادبيات جهان مملو از سخنان كساني است كه در انديشه ي تعالي بخشيدن به ارزش هاي اخلاقي انسانها و نجات آنان از انحطاط اخلاقي و سير قهقرايي است.
در اين مقاله از ميان درياي بي كران اشعار و سخنان اديبان جهان به ذكر نمونه هايي اندك از گفتار بزرگان و سخن وران جهان مي پردازيم و نقش تأثيرگذار ادبيات را در بيان فضيلت هاي اخلاقي مورد توجّه قرار مي دهيم.
لرد آويبوري در كتاب «در آغوش خوشبختي» مي نويسد :
در سفر پرخطر حيات اقدام لازم است و ثبات، بعلاوه بايد پيش از وقت خطّ سير خود را رسم كنيم و بدانيم كه در اين راه پرپيچ و خم به كجا مي رويم و پس از آن براي وصول به مقصود، چراغ عقل را راهنماي خود سازيم و مواظبت كنيم كه از راه عفّت و فضيلت منحرف نشده، از مقصد دور نيفتيم.
براي آنكه از وضعيّت خود راضي باشيد، هيچ وقت به آنهايي كه در طبقات اجتماع از شما بالاتر رفته اند نگاه نكنيد. زيردستان و بينوايان را ببينيد كه در اعماق اجتماع جان مي كَنند و رنج
مي برند و در آتشِ محنت و بيچارگي مي سوزند. در اين صورت مطمئن خواهيد شد كه به حقيقت خوشبخت هستيد.1
رودكي هم نزديك به اين مضمون چنين مي سرايد :
زمانه پندي آزادوار داد مرا
|
|
زمانه را چو نكو بنگري همه پند است
|
به روز نيك كسان گفت تا تو غم نخوري
|
|
بسا كسا كه به روز تو آرزومند است2
|
:: موضوعات مرتبط:
مقالات ،
ادبیّات میراث دار ارزش های اخلاقی و اجتماعی،
،
:: برچسبها:
سید حسن حجازی,
زهراخلفی,
ادبیّات میراث دار ارزش های اخلاقی و اجتماعی,